توکلی: مجلس سند ملی دیپلماسی مالی را تدوین کند ، عرب پور: بدون دیپلماسی فعال نمی توانیم در نظم جدید جهانی اثرگذار باشیم
به گزارش راه ساری، دیپلماسی مالی ایران و نقش آن در ارتقای مناسبات مالی با جهان با حضور رضا توکلی، دبیر دفتر مطالعات مالی دانشگاه امام صادق(ع) و عرب پور، معاون رسانه و ارتباطات این دفتر مطالعاتی در خبرنگاران مورد آنالیز نهاده شد.
گروه دانشگاه خبرنگاران، دیپلماسی اقتصادی عرصه برخورد اقتصاد و سیاست خارجی است که در شرایط کنونی جمهوری اسلامی ایران و در پی گیری اهداف بالادستی پیشرفت، ضرورت اجتناب ناپذیر امروز است. از سویی تدارک چنین حرکت سازنده و گسترده جز با پشتیبانی نهادهای دانشگاهی در فراوری محتوا و آموزشی سازی مبانی، راهبردها و ابزارهای دیپلماسی اقتصادی ممکن نخواهد بود. در این راستا میزگرد آنالیز صندلی دیپلماسی اقتصادی در جمهوری اسلامی با حضور رضا توکلی، دبیر دفتر مطالعات اقتصادی دانشگاه امام صادق (ع) و امیر حسین عرب پور، معاون رسانه و ارتباطات این دفتر مطالعاتی در خبرنگاران برگزار گردید که در ادامه مشروح این میزگرد را می خوانید:
توکلی: امروز صحبت هایی در خصوص دیپلماسی اقتصادی مطرح می شود و شرایطی هم بر کشور حاکم شده که مجموعه ها و رسانه ها ناخودآگاه نسبت به این موضوع حساسیت نشان می دهند، اما در کنار این حساسیت ها یک خطری وجود دارد و آن هم این است که فهم درستی از موضوع حاصل نشود و این وظیفه دانشگاه ها است که بتوانند مسئله را خوب موشکافی نمایند و فضا را برای اقدام نهاد های اجرایی متولی موضوع فراهم سازند.
سوال اساسی این است که چرا امروز دیپلماسی اقتصادی در کشورمان در شرایط مناسبی قرار ندارد؟ به نظر می رسد که پاسخ این سوال در یک فضای کلی به یک سری خطا های محاسباتی مربوط می شود یعنی آن طور که شایسته بوده نسبت به یک سری موارد فهم و شناخت درست و دقیقی وجود نداشته ومی دانیم اگر یک پدیده به درستی شناخته نشود حتما در مقام تجویز هم نسخه اشتباهی برای آن پدیده پیچیده می شود و نتایج آن طور که ما می خواهیم نخواهد شد.
در فهم دیپلماسی اقتصادی دچار خطای محاسباتی شده ایم
معتقدم فهم پدیده دیپلماسی اقتصادی یکی از محور هایی که نسبت به آن دچار خطای محاسباتی شده ایم به گونه ای که ما در پاسخ به این سوال که دیپلماسی اقتصادی چیست؟ ما دنبال چه می گردیم؟ شعار چه را می دهیم و چه اقدامی را مطالبه می کنیم دچار خطای محاسباتی شده ایم. این خطای محاسباتی هم از این جهت است که دیپلماسی اقتصادی در طول روابط اقتصادی خارجی دیده می شود یعنی ما یک روابط اقتصادی خارجی و به دنبال آن یک سیاست خارجی اقتصادی داریم که در واقع سیاست اقتصادی خارجی روابط اقتصادی را جهت دهی و تنظیم می نماید. به هر روی اگر هنر پیاده کردن سیاست خارجی دیپلماسی است پس دیپلماسی اقتصادی هم هنر پیاده سازی بسته تنظیم و جهت دهی روابط اقتصادی خارجی است.
در یک دوره ای می شد روابط اقتصادی خارجی را با تجارت راه دور بیان نمود یعنی یک گروه و یا قومی مازاد فراوری خود را در بازار های فرا محلی عرضه می کرد و یا اینکه وقتی احتیاج به محصول و خدمات داشت اگر آن محصول با فراوری خود همخوانی نداشت آن را در بازار های فرامحلی تامین می کرد، ولی امروز وارد دوره ای شده ایم که تجارت بر مبنای مازاد فراوری صورت نمی گیرد؛ بلکه مبنای تجارت مزیت های نسبی است با این وجود پدیده تجارت آزاد پدیده ای است که تا پیش از نظم کنونی جهانی آن را نداشته ایم.
ما تا پیش از نظم کنونی جهانی رژیم ها و سازمان های بین المللی را نداشتیم، اما در حال حاضر هم در فضای بین المللی و هم در فضای منطقه با تعدد رژیم ها، پیمانها، معاهدات و سازمان های بین المللی روبرو هستیم.
به جرات می توان گفت که تا پیش از این دوره کنش های انسانی و اجتماعی اثرات جهانی نداشتند؛ اما در حال حاضر دوره ای را تجربه می کنیم که هر اتفاقی می افتد دارای اثر جهانی و اثر پروانه ای است یعنی اصطلاحاً وقتی پروانه ای در چین بال می زند امکان دارد یک اتفاق عظیم و سونامی در کالیفرنیای آمریکا اتفاق بیفتد. با این وجود امروز دیگر اثر رفتار ما محدود به مرز های جغرافیایی نیست.
ما امروز در دوره ای زندگی میکنیم که کشور ها و ملت ها دارای وابستگی های متقابل با هم بوده و به دنبال ایجاد نظم های منطقه ای و منطقه گرایی هستند و این در حالی است که در گذشته اینگونه نبوده و کشور ها فقط یکسری روابط و پیوند ها با هم داشتند.
ما در دوره ای زندگی میکنیم که سیستم پرداخت های اقتصادی یک عرض واحد به عنوان ارز پایه پیدا نموده است. در واقع وقتی تاریخ پرداخت های بین المللی را آنالیز می کنیم می بینیم که بعد از جنگ جهانی دوم و بعد از فرایند کنفرانس برتون وودز و اتفاقاتی که بعد از آن در فضای تجارت آزاد افتاد WTO البته با عقبه بلند مدت موافقت نامه عمومی تعرفه و تجارت موسوم به گات در دهه انتهای قرن بیستم شکل گرفت و در فضای اقتصادی بین الملل هم صندوق بین المللی پول و گروه بانک جهانی را رقم زد. به هر روی تا پیش از این اتفاقات، پشتوانه ارزی که بین کشور ها مبادله می شد طلا بود یعنی تمام کشور ها قبول نموده بودند که مثلا روپیه هند، ریال ایران و دلار آمریکا همه در یکجا به یک نقطه مشترک می رسند و خیالشان از این بابت که خزانه آن ها از طلا و حتی ارز خارجی پر شود راحت بود؛ اما در این دوره از تاریخ می بینیم که یک اتفاق عجیب می افتد و آن هم اینکه دلار به پایه مطمئنی برای تبادلات اقتصادی تبدیل می شود و جالب تر اینکه همین دلار بعد از اتفاقاتی که موسوم به شوک نیکسون است به یک دلار بدون پشتوانه تبدیل می شود؛ البته پس از شوک نیکسون اتحادیه اروپا کوشش کرد تا یورو را جایگزین دلار کند، اما نتوانست و تا به امروز هم پیروز به این جایگزینی نشده اند.
اتفاق مهمی که افتاده ورود دانش و فناوری به عصر صفر و یک بوده است. به هر روی وقتی تاریخ علم و فناوری را نگاه می کنیم، می بینیم که در انقلاب اول و دوم صنعتی سیاست خارجی ها کاملا بی ربط با فضای علمی و فناورانه نیستند با این وجود ورود فن آوری به سایبر و فضای مجازی باعث شد که یکی از معینه های به خصوص دوره ما شکل بگیرد.
بحث بنده این است که دیپلماسی اقتصادی به بلندای تاریخ وجود داشته، اما اینکه دیپلماسی اقتصادی چه هست باید نسبت به ظرف زمانی فهمیده شود؛ بنابراین اگر کسی تعریفی از دیپلماسی اقتصادی ارائه داد که در آن ملاحظه اثر جهانی رفتارها، ملاحظه تجارت آزاد، ملاحظه رژیم ها و سازمان های بین المللی، ملاحظه دلار بدون پشتوانه و ملاحظه فن آوری صفر و یک را نداشت باید بدانیم که این تعریف از دیپلماسی مربوط به قرن پیش بوده و در حال حاضر اعتباری ندارد و متاسفانه ما امروز تقسیم بندی را که پنجاه شصت سال پیش برای دیپلماسی اقتصادی ارائه می شده با هم التقاط می کنیم و همین اثر ایجاد می نماید؛ مثلا اگر بخواهیم نهاد متولی دیپلماسی اقتصادی را معین کنیم یک نفر می گوید وزارت امور خارجه، یک نفر می گوید سازمان توسعه و تجارت و یک نفر می گوید اتاق های بازگانی، چون هنوز آن فهم پنجاه سال پیش هم شکل نگرفته چه برسد به این فهمی که امروز در مرز دانش قرار گرفته است.
بعضا گفته می شود که اتاق های بازرگانی باید متولی دیپلماسی اقتصادی باشند، اما اینگونه نیست، چون این اتاق ها باید در فضای دیپلماسی کسب و کار وارد شوند. همچنین گفته می شود سازمان توسعه و تجارت باید متولی این امر باشد و این در حالی است که این سازمان نیز باید وارد دیپلماسی تجاری شود و به آن جهت بدهد. همچنین برخی بیان می نمایند وزارت امور خارجه در دیپلماسی اقتصادی ضعیف عمل می نماید، اما ضعیف عمل می نماید یعنی چه؟ یقینا در فضای دیپلماسی اقتصادی وزارت امور خارجه هیچ وقت نباید بازاریاب ما باشد بلکه این وزارتخانه متصدی هماهنگی ها است اگر چه ضعف های زیادی هم دارد به گونه ای که هم در بحث نیروی انسانی ضعف دارد و هم فاقد نقشه راه است.
معتقدم یک خطای محاسباتی از فهم درست نسبت به مفهوم دیپلماسی اقتصادی نقطه شروعی می شود که انتها آن هم با شرایط مطلوب بسیار فاصله دارد؛ اما اگر دیپلماسی اقتصادی را خوب بفهمیم ضرورت آن را به خوبی فهم می کنیم و اگر ضرورت آن را خوب فهمیدیم الزامات آن را درست تشخیص می دهیم و اگر الزامات را درست تشخیص دادیم آسیب شناسی را به خوبی انجام می دهیم و اگر آسیب شناسی را به خوبی انجام دادیم ضرورت اقدام فوری را هم تشخیص می دهیم و قطعاً متولی این فهم هم باید دانشگاه ها باشند، چون مدیر اجرائی وقت و شأن این را ندارد که وارد بحث مفهوم شناسی شود؛ البته متولیان امر در حوزه دیپلماسی اقتصادی نیز باید از دانشگاه درخواست نمایند تا این سردرگمی را حل و فصل کند.
مفهوم دیپلماسی اقتصادی در این دوره تاریخی یعنی ما رژیم ها و سازمان های بین المللی را فهمیده باشیم. در واقع برای ارزیابی دیپلماسی اقتصادی باید عضویت در رژیم ها و سازمان های بین المللی و ثمرات این عضویت، برقراری وابستگی متقابل با کشورها، منطقه گرایی و تعداد توافق نامه های ترجیحی را مورد توجه قرار دهیم با این وجود وقتی می گوییم در دیپلماسی اقتصادی ضعیف هستیم یعنی در مفاهیم پایه این پدیده که به آن ها اشاره شد دستمان خالی است و اوضاع مان خراب است.
مسئله این است که وقتی مفاهیم دیپلماسی اقتصادی را نشناسیم برخی ما را بر سر یک دوگانه قرار می دهند به گونه ای که میگویند جلو دار نظم جهانی آمریکا است و ما یا باید با ایالات متحده بسازیم و یا فکر بازار جهانی را از سر خود بیرون کنیم و از آن سو، چون ما به فکر پاسخی برای این موضوع نبودیم یا می گوییم اصلاً اینگونه نیست به همین دلیل ممکن است دست به یک سری اقدامات بزنیم که اثر منفی آن بیشتر از اثر مثبت آن باشد و یا فکر می کنیم این حرف، حرف درستی است به همین دلیل متوقف می شویم و این در حالی است که اصلاً اینگونه نیست، چون وقتی تجربه کشور های مختلف را نگاه می کنیم می بینیم که خیلی از کشور ها بوده اند که با هم اختلافات سیاسی پیدا کردند، اما تجارت آن ها برقرار بوده است.
داشتن شریک راهبردی، به معنای فروختن کشور نیست
وقتی میگوییم سازمان های بین المللی یعنی یک محفلی را ایجاد کنیم که راحت تر باهم به جای مصاحبه های دوجانبه به مصاحبه های چندجانبه بپردازیم. بدیهی است که در سازمان های بین المللی و در مراودات اقتصادی باید مدام رفت و آمد کنیم با این وجود ما با چین این رفت و برگشت ها را انجام ندادیم تا اینکه امروز با دخالت رهبر معظم انقلاب موقعیتی پیش آمد تا یک فضای جدید بین کشورمان و چین ایجاد شود؛ البته برخی ها می گویند قرار است در این ماجرا اتفاقاتی بیفتد اگرچه بنده نیز معتقدم ملاحظات این توافق درست است و ما نباید نه تنها به سمت چین بلکه به سمت هیچ کشوری غش کنیم، اما باید متوجه باشیم در جهانیی که دارد رقم می خورد ما باید شریک راهبردی داشته باشیم چرا که نمی شود بدون شریک راهبردی جلو رفت و این به معنای تکیه کردن به یک کشور و یا فروختن کشور نیست.
در موضوع تحریم ها نیز اگر واقعاً به این نتیجه رسیدیم که هدف دشمن از طراحی این زمین بازی این است که ما را خفه کند خب پدافند این آفند معین است در واقع اگر تحریم به معنای مختل کردن روابط اقتصادی خارجی است دیپلماسی اقتصادی نیز یعنی برطرف موانع از روابط اقتصادی با این وجود سوال این است که چرا ما در دیپلماسی اقتصادی حضور پیدا نمی کنیم؟
در حوزه گردشگری تا اسم آن می آید عده ای می گویند گردشگری در ایران به خاطر شئونات اسلامی معذوریت هایی دارد و این در حالی است که ما با حفظ شئونات اسلامی می توانیم بهترین گردشگری را داشته باشیم. به هر روی سوال این است که چرا ما گردشگری اسلامی و حلال را در محیط اسلامی به عنوان یک تجربه نو به مردم جهان عرضه نمی کنیم و چرا گردشگری سلامت و گردشگری زیارتی را به مردم جهان ارائه نمی دهیم.
در ماجرای اختلاف بین ترکیه و روسیه ما می توانستیم بازار محصولات باغی و زراعی روسیه را بگیریم، اما ما اصلا به این مسئله توجهی نداشتیم و ترکیه مجدد به بازار روسیه برگشت؛ البته در مقطعی پوتین رئیس جمهور روسیه به آقای روحانی گفته بود ما تمام قفسه های فروشگاهی روسیه را در اختیار ایران قرار می دهیم، اما فقط قول بدهید که ما را معطل نمی کنید. به هر روی از آنجا که اولین الزام دیپلماسی اقتصادی بحث های زیر بنایی، عمرانی و لجستیک تجاری است طرف روسی زمانی که به ایران آمده بود گفته بود که ما به عنوان تاجر و وزارت بازرگانی روسیه نمی توانیم در ایران به دنبال راننده و ترانزیت بگردیم پس باید یک شرکت بین المللی باشد تا ما به طور مستقیم با آن همکاری کنیم.
مسئله ای که وجود دارد این است که مزیت ایران در ترابری ریلی است، امّا ما به این مزیت اصلا توجه نمی کنیم و به جای آن هزینه های زیادی در ترابری هوایی می کنیم.
سوال این است که ما در مذاکراتی که انجام می دهیم به عنوان یکی از وظایف وزارت امور خارجه چقدر با کشور های طرف مذاکره رفت و آمد می کنیم. به هر روی در قرارداد های عظیم اگر می بینیم بریتانیا در هند، فرانسه در آفریقا و مالزی و سنگاپور در کشور های آسیای مرکزی توانسته اند بازار های این کشور ها را به دست بگیرند این اتفاق راحت و مفت نیفتاده و به خاطر آن رفت و آمد های زیادی اجرا شده است.
چند سال پیش و زمانی که توافق هسته ای ایران روی بورس بود چینی ها یکی از دانشمندان هسته ای را به عنوان سفیر خود در ایران معین کردند؛ اما وقتی ما وارد بحث پرسنل وزارت امور خارجه کشورمان میشویم سوال این است که چند درصد آن ها فهم و دانش اقتصادی دارند، چند درصد آن ها فعالیت اقتصادی می نمایند و چند درصد از ارتقاء رتبه آن ها به فعالیت های اقتصادی وابسته است.
عده ای به اشتباه می گویند که ایران در کل جهان 5 رایزن بازرگانی دارد، اما باید انصاف داشته باشیم، چون ما علاوه بر این رایزن ها که وابسته به وزارت امور خارجه هستند یک سری رایزن هم از طرف سازمان توسعه و تجارت داریم؛ البته از نظر بنده فعالیت این رایزن ها هم تعطیل است و این در حالی است که آمریکا در سفارت خود در عراق بالغ بر 15 هزار کارمند دارد که از این تعداد 3 هزار نفر نیروی اقتصادی هستند. نکته قابل ذکر اینکه کل کادر وزارت امور خارجه کشورمان که در خارج از کشور ماموریت دارند کمتر از 2000 نفر هستند و تنها رشته 4 درصد از پرسنل وزارت امور خارجه اقتصاد بوده با این وجود وقتی این مسائل را این وزارت خانه در میان می گذاریم میگویند وقتی ایالات متحده فقط در یک کشور سه هزار نیروی اقتصادی دارد آیا شما پرداختی سه هزار نیرو را تامین می کنید غافل از اینکه روش های تامین اقتصادی رایزن بازرگانی زیاد است و فقط حقوق پرداختی دولت نیست.
در حوزه دیپلماسی اقتصادی عقب ماندگی مفهومی داریم
معتقدم ما در حوزه دیپلماسی اقتصادی عقب ماندگی مفهومی داریم و در 500 سال پیش مانده ایم به گونه ای که فضای دیپلماسی اقتصادی را هنوز فضای تجارت راه دور میدانیم و یا نهایتاً خوب های ما در دوران جنگ سرد هستند و می گویند دیپلماسی اقتصادی یعنی وضع تعرفه، تشویق اقتصادیاتی برای سرمایه گذاری خارجی و از این دست بحث ها و این در حالی است که امروز دیگر این مسائل مطرح نیست و دیپلماسی اقتصادی وارد فضای حکمرانی شده و اقتضائات خود را می طلبد.
سوال این که مجلس در کجای دیپلماسی اقتصادی قرار گرفته است. معتقدم مجلس نباید به دنبال کشیدن جاده یا ریل باشد، چون کار مجلس سندنویسی و ریل گذاری است با این وجود اگر این مجلس طی 4 سال فقط یک کار انجام دهد آن کار می تواند تدوین سند ملی دیپلماسی اقتصادی باشد.
ما وقتی از نمایندگان مجلس می پرسیم که شما از دیپلماسی اقتصادی چه می خواهید می گویند ما باید بتوانیم هفته ای 10 تذکّر دیپلماسی بدهیم و این یعنی اینکه مجلس در پازل دیپلماسی اقتصادی نیست از طرفی سوال این است که آیا ما برای مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای روابط خارجی، وزارت امور خارجه، سازمان توسعه و تجارت و اتاق های بازرگانی فکر نموده ایم و اصلاً در خصوص بازارچه های استانی فهمی داریم و آیا بندر سازی و احداث سردخانه، انبار، جاده، ترخیص، گمرک و سیستم های پرداخت واقعاً راه چاره ندارد. به هر روی از نظر بنده 80 درصد مسئله در دیپلماسی اقتصادی از بابت این است که ما یک یک فهم عقب مانده ای را برای خود ایجاد نموده ایم و اگر کسی هم بخواهد کاری انجام دهد با همان چکش آن را می زنیم.
حدود دو سال است که توافقنامه تعرفه بین ایران و هند بایکوت مانده و تجارت بین دو کشور اختلال پیدا نموده و از طرفی پیرامون گرایش خود برای همکاری با چین سر و صدا به پا نموده ایم و این در حالی است که ما بر خلاف پاکستان که با هند دعوای حیثیتی و خانوادگی دارد و مجبور است که با چین باشد نه با هند و نه با چین هیچ مسئله ای نداریم، اما آیا ما توانستیم از این شرایط استفاده کنیم و از هر دو کشور امتیاز بگیریم. به هر روی این که چابهار از لیست تحریم ها خارج شد به خاطر چانه زنی هندی ها بود، اما ما با این مسائل کاری نداریم.
تقریباً تمام مناطقی که در دور تا دور کشورمان قرار دارند مناطق محرومی هستند و نسبت به مرکز توسعه یافتگی کمتری دارند، اما آیا ما استانداری ها و اتاق های بازرگانی این استان ها را به خط نموده ایم و به آن ها بگوییم که مزیت های استان های آن ها چیست و بازا های هدف و کشور های مبدا وارداتی آن ها چه کشور هایی هستند. به هر روی ما دیپلماسی اقتصادی را نفهمیدیم و ضرورت آن را درک ننموده ایم و طبق این ضرورت نیز الزامات را به خط ننموده ایم و اگر این الزامات به خط شوند می توانیم اتاق جنگ خود را طراحی کنیم، ولی بر خلاف آمریکا که به گفته رهبر معظم انقلاب اتاق جنگ این کشور وزارت خزانه داری آن ها است ما این اتاق جنگ را نداریم.
سال 99 اولین سالی است که ما به طور جدی سیلی تحریم نفتی را خوردیم و سال آینده هم این تحریم ها بروز بیشتری خواهند داشت با این وجود ما تازه فهمیدیم که باید چاره اندیشی کنیم اگر چه فعلاً هم فقط سر و صدای دیپلماسی اقتصادی را می کنیم. به هر روی اگر در این شرایط ما به عنوان دانشگاه به خوبی به وظیفه خود عمل کنیم و شرایط هم تقریباً ایده آل پیش برود می توانیم تقریباً قول بدهیم که دلار در سال 1402 و 1403 از 50000 تومان به 60،000 تومان افزایش نیابد. معتقدم اگر ما میخواستیم دلار امروز تا 20 هزار تومان افزایش پیدا نکند باید از 5 سال پیش دیپلماسی اقتصادی را کلید میزدیم.
در بحث لجستیک هر طور به راه آهنی که در زمان پهلوی اول احداث شده نگاه می کنیم می بینیم که این راه آهن برای واردات جذاب است نه برای صادرات، چون به انتهاه های صادراتی وصل نمیشود. همچنین وقتی دوره قاجار را آنالیز می کنیم می بینیم همین شرایط حاکم است مثلاً اگر در آن دوران ایران 100 واحد تجارت خارجی داشته 97 واحد آن با یک کشور بوده به گونه ای که این تجارت قبل از مصدق با انگلیس و بعد از مصدق با آمریکا بوده و این یعنی ما تنوع شریک تجاری نداشتیم، چون متوجه وابستگی متقابل نبودیم. از سویی ممکن است در آن موقع کسی اصلا اسم تعرفه ترجیحی را نشنیده باشد و یا ما در سازمان های بین المللی مشارکت اقتصادی نداشتیم و فقط وارد پیپیمان های نظامی می شدیم، چون متوجه تجارت آزاد نبودیم. همچنین ما در کشور های اطراف خود به خاطر اینکه خیالمان از حمایت آمریکا راحت بود وابستگی اقتصادی ایجاد نکردیم، چون متوجه منطقه گرایی نبودیم. به هر روی این فهم نادرست از دیپلماسی اقتصادی باعث شده که ما در یک سیکل عقب گرد بیفتیم و در حال حاضر نیز این فرایند همچنان راستا خود را طی می نماید.
وقتی تجربه کشور ها را آنالیز می کنیم می بینیم که دیپلماسی اقتصادی آن ها مبتنی بر یک مدل خاص است که از سه لایه راهبرد، سیاست و راه چاره شکل گرفته است. مثلاً این کشور ها تنوع بخشی به شرکای تجاری و یا بهبود تجارت خارجی را به عنوان راهبرد معین نموده اند به این معنی که سهم تجارت از GDP کشور باید سهم قابل توجهی باشد و درآمد نفتی نباشد و از طرفی در لایه سیاست، سیاست این کشور ها این است که منطقه آزاد تجاری ایجاد می نمایند و توافقنامه های تجارت ترجیحی گسترده را با کشور هایی که علاقه مند هستند راه می اندازند؛ مثلا ما به عنوان جمهوری اسلامی سه توافقنامه با چین و یک توافقنامه با فرانسه می بندیم، چون احساس می کنیم چین شریک مطمئن تری بوده و به ما نزدیک تر است و همچنین با همدیگر فهم مشترک داریم. از سوی دیگر در لایه راه چاره می بینیم که مثلاً در تعرفه های ترجیحی دقیقاً به موضوعات اشاره می شود؛ اما در کشور ما در رابطه با موضوع انتقال فن اوری از مفاهیم چیز دیگری می سازند؛ مثلاً همین خط فکری که دغدغه انقلاب را هم دارد انتقال فناوری را واردات فناوری می داند و به صادرات فناوری خیلی توجه نمی نماید و البته در بحث واردات فناوری نیز همواره تصور ما این است که واردات فناوری یعنی خرید فناوری و این در حالی است که در جهان چندین روش را تجربه نموده اند. به هر روی ما از یک سو نباید از مصاحبه بترسیم و از سوی دیگر باید خیلی صریح و روشن قرارداد های خود را ببندیم.
مسئله ای که وجود دارد این است که کشورمان سالهاست با تحریم روبرو است، اما ما نتوانسته ایم چند وکیل تحریمی را تربیت کنیم و بنده معتقدم این قضایا اتفاقی نیست و قطعاً بخشی از آن به نفوذ بر می شود. به هر روی امروز دشمن راستا جنگ را به عرصه مبادلات پولی و تجاری کشانده است پس طبیعی است که بحث نفوذ را هم در همین راستا برنامه ریزی می نماید.
عرب پور: خیلی از اندیشمندان و آینده پژوهان معتقدند که جهان وارد یک نظم جدیدی خواهد شد که شاید آمریکا در آن به عنوان یک قدرت عظیم باقی بماند، اما دیگر یک ابرقدرت نیست. واقعیت این است که نظم جدید نیز بر اساس مبانی اقتصاد در حال شکل گیری است و قرار است در این نظم جدید کشور های برزیل، روسیه، چین و آفریقای جنوبی قدرت های نوظهور باشند و البته موضوع اصلی هم با چین است. به هر روی وقتی آنالیز میکنیم که چرا چین به این صندلی رسیده و چرا برخی ها به این تکاپو افتاده اند که نظم آینده قرار است نظم آسیا باشد و یا نظم در حال گزاری باشد که دیگر آمریکا در آن ابرقدرت نباشد می بینیم که این موضوع به دیپلماسی اقتصادی فعال این کشور ها بر می شود و اگر ایران به ما هو ایران و جمهوری اسلامی ایران بخواهد در نظم آینده معین نماینده و اثر گذار باشد باید دیپلماسی اقتصادی داشته باشد، چون نظم آینده مبتنی بر دیپلماسی اقتصادی است پس اگر دیپلماسی اقتصادی ما نقصی داشته باشد نمی توانیم در نظم جدید نقشی را ایفا کنیم؛ البته بنده معتقدم که، چون ما دیپلماسی اقتصادی را نفهمیدیم پس ضرورت تغییرات و تحولات جهان را هم نمی فهمیم.
مسئله ای که وجود دارد این است که ژئوپلیتیک ایران هم به دلیل مرز هایی که دارد و هم به دلیل موقعیت جغرافیایی که در آن قرار گرفته یک ژئوپلیتیک بسیار کم نظیر است. ایران 15 کشور همسایه دارد و کشوری است که هم در شمال و هم در جنوب به دریا راه دارد و به دریا های آزاد متصل می شود. همچنین ایران می تواند اتصال کریدور های شمال جنوب و کریدور های شرق غرب و راستای برای احیای جاده ابریشم باشد بنابراین ما در حوزه جغرافیایی و ذاتی محدودیتی نداریم.
در بحث منابع انسانی نیز ایران 80 میلیون نفر جمعیت دارد که حدود 30 میلیون نفر آن قشر جوان هستند و در سن کار و فعالیت های عظیم قرار دارند و در حوزه دیپلماسی اقتصادی خیلی از کار ها را می توانند انجام دهند. به هر روی ایران از حیث شاخصه های توسعه انسانی جزو 18 کشور اول جهان است، اما ما، چون دیپلماسی اقتصادی را نفهمیده ایم نتوانستیم از این ظرفیت استفاده کنیم.
ایران به دلیل ذات موقعیتی که در آن قرار گرفته نقطه اتصال آسیا به اروپا است، اما ما چقدر از این ظرفیت استفاده می کنیم. به هر روی در بحث موقعیت استراتژیک گفته می شود که اگر از این مزیت به عنوان یک مزیت رقابتی استفاده نکنیم این مزیت به یک خطر و تهدید نظامی و امنیتی تبدیل می شود.
در کشورمان بیش از 2 هزار کیلومتر سواحل عملیاتی وجود دارد و این در حالی است که در بسیاری از کشور هایی که دریا در کنار آن ها است نقطه توسعه و پیشرفت شان همان نقاط دریایی و بنادر هستند؛ اما ما چقدر از این فرصت استفاده نموده ایم. به هر روی بنده نمی خواهم بگویم که این عدم استفاده تماما به تحریم بر می شود بلکه می خواهم بگویم که این مسئله ناشی از فهم نادرست ما از دیپلماسی اقتصادی است.
دیپلماسی اقتصادی در سیاست خارجی ما دست دوم است
واقعیت این است که دیپلماسی اقتصادی در سیاست خارجی ما دست دوم است، چون اولویت آن حس نشده و این در حالی است که اگر ما از این موقعیت استفاده کنیم هم باعث فراوری ثروت و هم افزایش قدرت می شود یعنی اگر ما به دنبال امنیت ملی هستیم دیپلماسی اقتصادی در این شرایط می توانند منتج به افزایش امنیت ملی شود.
در حوزه ژئو اکونومی پهنه جنوبی کشورمان از قدیم سرشار از منابع انرژی بوده، اما ما از این منابع انرژی که ممزوجی از قدرت، جغرافیا و اقتصاد است چقدر توانسته ایم استفاده کنیم. به هر روی ایران در حوزه نفت و گاز در مجموع در جهان اول است با این وجود ما می توانستیم با استفاده از این ظرفیت حداقل تامین نماینده اصلی نفت و گاز باشیم. از طرفی اگر ما خام فروش نبودیم به راحتی تحریم نمی شدیم.
علاوه بر مزیت نفت و گاز ترانزیت انرژی نیز یکی از مزیت های ایران است و، چون ما در نقطه اتصال آسیا و اروپا هستیم هر دو طرف مصرف نماینده هستند و ما فراوری نماینده با این وجود تقاضا هست و ما باید عرضه کنیم، اما سوال این است که چقدر توانستیم این عرضه و بازاریابی را انجام دهیم.
این که ما باید شریک راهبردی داشته باشیم اصل درستی است، اما اینکه چه کسی شریک ما باشد چند مولفه وجود دارد که از جمله این مولفه ها توان اقتصادی آن کشور، نزدیکی جغرافیایی و قرائت های ایدئولوژیک است با این وجود اگر رهبر معظم انقلاب فرمودند نگاه به شرق نگاه به شرق یعنی همسوئی و نزدیکی نگاه های ایدئولوژیک بین دو کشور پس ونزوئلا هم برای ما شرق محسوب می شود، اما شاید کشور اردن که در نزدیکی ما قرار گرفته است در چارچوب نگاه به شرق نگنجد.
برخورداری از امتیازات منطقه ای و بین المللی یکی از ضروریت های ذاتی ایران است و ما به خاطر این امتیاز از چندین سال پیش در بسیاری از این تشکیلات، ترتیبات تجاری و سازمان ها مثل اکو، اوراسیا، سارک حضور داریم و عضو ناظر شانگ های هستیم، اما در این سازمان ها چقدر فعال هستیم و این در حالی است که خیلی ها این سازمان ها و نهاد ها را برای ارتقاء دیپلماسی اقتصادی خود می سازند.
یکی از آسیب های ما تعرفه ترجیحی است و در این حوزه واقعا ضعیف عمل می کنیم به گونه ای که نرخ متوسط تعرفه برای ایران 19.8 درصد است و در کنار بنگلادش جزو چهار کشور آخر هستیم.
در حال حاضر دبیرخانه اکو در ایران است با این وجود خیلی مهم است که کدام کشور میزبان کدام سازمان است، چون آن کشور میزبان بیشترین استفاده را از این موقعیت می برد، اما امروز تجارت درون اکویی ما کلاً 4.7 درصد است.
در حوزه بازیابی سهم و صندلی ایران در اقتصاد منطقه ای در جهان کلا سهم ما در اقتصاد جهانی 34 صدم درصد است و این عددی نیست با این وجود اگر کشورمان از اقتصاد جهانی حذف شود به اقتصاد جهان و منطقه آسیبی نمی زند و این یعنی جهان از وابستگی به ما کنده شده است. نکته ای که وجود دارد این است که 85 درصد از سهم 34 درصدی ایران در اقتصاد جهانی مربوط به صادرات نفت بوده که به دلیل کاهش صادرات نفت ما از این حیث ضربه خورده ایم.
ایران در همسایگی 15 کشور با بیش از 600 میلیون نفر جمعیت قرار گرفته است و این کشور ها به شدت از لحاظ سیاست های کلی نظام، امنیت ملی و شرکای راهبردی اولویت های ما هستند، اما سهم تجارت ما با آن ها 2 درصد است و این یعنی اینکه ما اصلاً سهمی در تجارت با آن ها نداریم. به هر روی در حال حاضر بیشترین مراودات ما با کشور عراق و بین 8 تا 9 میلیارد دلار است که قرار است آن را به 20 میلیارد دلار در سال برسانیم البته باید دقت کنیم که تنوع بخشی تجاری ایجاد شود یعنی در عین حالی که باید تجارت خود با عراق را بالا ببریم این افزایش در تجارت با دیگر کشور ها نیز اتفاق بیفتد.
آنچه که تا به امروز به آن ها اشاره شد بحث ضرورت های ذاتی کشورمان در حوزه دیپلماسی اقتصادی بود، اما بحث دیگری که وجود دارد ضرورت های هویتی هستند. یعنی جمهوری اسلامی ایران چه ضرورتی مزید بر ضرورت های ذاتی ایران دارد. در حال حاضر ما جمهوری اسلامی هستیم و این جمهوری اسلامی با نظام های دیگر فرق دارد؛ پس دیپلماسی اقتصادی به ده ها دلیل برای ما مهم می شود نخست به خاطر اینکه ما تحریم هستیم و این تحریم به خاطر ایران نیست بلکه به خاطر جمهوری اسلامی است با این وجود ما می گوییم اگر تحریم آفند است پس پدافند آن دیپلماسی اقتصادی است. از این رو باید دیپلماسی اقتصادی خود را به سمتی مانند تجارت با همسایگان و کشور های مقاومت راهنمایی کنیم که اصلاً تحریم در آن اثر پذیر نیست و در این راستا نیز می توانیم با تمام این کشور ها معاهدات دو جانبه و راهبردی ببندیم و زنجیره ای را در اطراف ایران درست کنیم که هم امنیتی و هم اقتصادی باشد. معتقدم اگر بتوانیم این پیوند اقتصادی را ایجاد کنیم پیوند امنیتی و نفوذ سیاسی ما نیز پایدار می ماند در غیر این صورت هر لحظه ممکن است با روی کار آمدن یک نخست وزیر و یک تغییر سیاسی با تلاطم روبرو شویم، چون آب و نان دو کشور به هم گره نخورده است.
هر کشوری در جهان قوانین، اسناد بالادستی و مانیفست های خود را دارد و کشور ما نیز از ابتدا قانون اساسی داشته و بعد از چند سال اسناد بالادستی و سیاست های کلی نظام تدوین شده اند؛ اما سوال این است که آیا در قانون اساسی ما به دیپلماسی اقتصادی اشاره شده است یا نه که به صراحت می گویم چنین کلمه ای نداریم، اما در بند های مختلف قانون اساسی بر ارتقاء حیثیت سیاسی و اقتصادی و افزایش قدرت اقتصادی فرهنگی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران تاکید شده است و این در حالی است که هدف دیپلماسی اقتصادی فراوری ثروت و افزایش قدرت است.
یکی از اشتباهات محاسباتی ما که بحث خیلی جدی هم هست در حوزه استقلال است به گونه ای که گفته می شود اگر می خواهیم دیپلماسی اقتصادی فعال داشته باشیم باید در اقتصاد جهانی هضم شویم، اما سوال این است که با این فرایند استقلال کشورمان چه می شود؟ معتقدم کسانی که بر این باورند تفاوت بین استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی را نمی دانند.
رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم به صراحت اعلام کردند که استقلال به معنای زندانی کردن اقتصاد در مرز های خود نیست، اما برخی از دوستان این مسئله را متوجه نیستند و می گویند استقلال کشور به خطر می افتد.
نکته دیگر اینکه در سند چشم انداز 20 ساله کشور که پنج سال بیشتر از زمان آن نمانده کلاً سه بند اصلی وجود دارد که هر سه بند مرتبط با دیپلماسی اقتصادی هستند. در این سند تصریح شده که باید رتبه اول در اقتصاد و فناوری را در بین کشور های جنوب غربی آسیا کسب کنیم؛ بنابراین برای اینکه این صندلی را بدست بیاوریم باید بازار ها را فتح کنیم و تمام منطقه به ما وابسته شوند. همچنین در این سند به الگو بخشی به کشور های اسلامی اشاره شده و این در حالی است که یکی از پایه های الگو بخشی اقتصاد است به گونه ای که اگر ماه نشان دهیم که این نظام توانسته اقتصاد قدرتمند داشته باشد بدون آنکه به دامن غرب افتاده باشد کشور های دیگر از این مدل استفاده خواهند کرد. اما سومین بند سند چشم انداز 20 ساله کشورمان تعامل سازنده با جهان بر اساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت است که این سه اصل بحث استقلال را پوشش می دهند.
منبع: خبرگزاری دانشجوتور کیش: سفری هیجان انگیز به مروارید خلیج فارس
مجله سایه: گلچینی از بهترین های وب