راه های رهایی از افکار منفی؛ چگونه افکار منفی را از خود دور کنیم؟
به گزارش راه ساری، باید با خود مهربان باشید و همین باعث خواهد شد که افکار منفی را از خود دور کنید. چیزی که نحوه زندگی انسان ها را معین می نماید، تفسیر و نوع دیدشان نسبت به وقایع است نه خود وقایع. کلمات تاثیر بسیاری بر افکار و احساسات ما می گذارند، کلمات می توانند ما را بسیار هیجان زده، متاثر یا شادمان نمایند. هیچ گاه به مسائل و سختی های زندگی نفرین نفرستید این فکر که جهان پر از مشکل است را از ذهن خود دور کنید.

خبرنگاران| فکر کردن به بدترین اتفاقات ممکن، منتظرِ شکست بودن، توجه به کمبود ها و کاستی ها حتی در جا هایی که دیگران به آن ها توجه نمی نمایند و دست آخر هم منفی دیدنِ اتفاقات مثبت. همه این ها به نوعی باعث اطمینانِ خاطرِ ما می شوند: اگر همواره بدترین حالت ممکن رو تصور کنم، وقتی که اتفاق بیفته، ناامید نمیشم.
به گزارش خبرنگاران، فایده دیگر افکار منفی، سندروم بهت گفته بودم است. برای برخی افراد، اینکه پیش بینی های منفی شان درست از آب دربیاید، مهم تر از این است که شاهد اتفاقات خوب و مثبت باشند و تعیین گردد که اشتباه نموده اند!
پیش از اینکه راجع به افکار منفی زیاد تعریف کنیم، باید به شما بگوییم افرادی که به فکر کردن راجع به چیز های منفی عادت دارند، نه تنها احتمالا دچار افسردگی خواهند شد، بلکه احتمال ابتلا به انواع بیماری های دیگر برای آن ها در طول زندگی شان بسیار بیشتر از بقیه است. نمی خواهیم بگوییم که افکار منفی به طور مستقیم باعث بروز بیماری می شوند، اما مسلما یاریی هم به شما نخواهند کرد!
در ادامه شرح می دهیم که چطور می توان، جلوی فکر های منفی را گرفت. اما قبل از آن اجازه بدهید یکی از اساسی ترین اشتباهاتی که ممکن است افراد منفی باف انجام دهند را با هم آنالیز کنیم.
کیت با افتخار می گفت: فردِ واقع گرایی است. مسلما همین طور است! هر کسی که شدیدا به چیزی اعتقاد داشته باشد فکر می نماید در اعتقاد به آن واقع گرا است؛ خواه این اعتقاد حضور آدم فضایی ها در مریخ باشد و خواه صداقت سیاست مداران!
واقع بین تر باشید! این شعار مورد علاقه همه افراد بدبین است و راستش را بخواهید از لحاظی درست می گویند، اما به خاطر اینکه افکار منفی به ما اجازه نمی دهند کوشش کنیم یا باعث می شوند زودتر تسلیم شویم، خود این منفی گرایی، نتیجه نهایی را تحت تأثیر قرار می دهد؛ بنابراین وقتی منفی بافی می کنیم، خود به خود پیشگویی مان به حقیقت می پیوندد. تحقیقات نشان داده است که باور ما در خصوص سلامتی مان، می تواند نسبت به شرایط واقعیِ سلامتی مان، تأثیر بیشتری بر طول عمرمان بگذارد.
افکار منفی، حتی زمانی که همه چیز خوب پیش می رود نیز، می توانند ما را از پا دربیاورند: من و این همه خوشبختی، محاله! به عنوان اولین نکته، می خواهم به شما نشان بدهم تفکر منفی چطور درک ما از پیرامون مان را تحت تأثیر قرار می دهد.
برای دور کردن افکار منفی نباید به ته خط فکر کنید. تقریبا هیچ جای زندگی سیاه و سفید نیست، هیچ جای زندگی صفر و یکی نیست و هیچ چیزی در زندگی از همه یا هیچ پیروی نمی نماید. اما افکار منفی باعث می شوند اتفاقات بد را به بدترین شکل ممکن ببینیم، پس:
- نمی تونم امتحانم را اون طور که دوست دارم، بدهم. می گردد: حتما میفتم و نمی تونم توی امتحان قبول بشم.
- راستا شغلی من چالش های زیادی داره و به زمان احتیاج دارم. می گردد: همه چیز به هم میریزه و من نمی تونم خودم رو با شرایط تطبیق بدم. من توی این راستا شکست می خورم.
- موقع سخنرانی کمی دچار استرس می شوم. می گردد: آنجا از ترس سکته می کنم! همه من رو ملامت و مسخره می نمایند.
تفکر همه یا هیچ، نکات ظریفی را در زندگی مان از قلم می اندازد. آینده را به شکل مجموعه ای از حوادث ناگوار، فجایع و اتفاقاتِ ناخوش آیند نشان می دهد. مطمئنا اتفاقات بد و ناگوار گاهی اوقات رخ می دهند، اما بر خلاف هیاهویی که از کیوسک های روزنامه فروشی به گوش مان می رسد، بخش اعظمِ زندگی، خاکستری است و نه سیاه و نه سفید.
به عنوان اولین گام برای غلبه بر منفی گرایی، لازم نیست همواره و همه جا مثبت فکر کنیم، بلکه باید به دنبال واقع بینی و خاکستری دیدن زندگی باشیم. فرض کنید در خصوص یک رابطه، نگران هستید. به جای اینکه بگویید: نتیجه فاجعه خواهد بود! من مطمئنم. یا حتی مطمئنم همه چیز عالی پیش خواهد رفت! این طور به ماجرا نگاه کنید: انتظار دارم درست مثل هر رابطه ای، اتفاقات عالی، خوب و گاهی بد برای ما پیش بیاید.
روی یک کاغذ، مسئله ای که درباره آن منفی بافی می کنید را یادداشت کنید. بدترین اتفاقاتی که ممکن است بیفتند را بنویسید. حالا سه اتفاق بِینابیِنی را یادداشت کنید. برای این کار سعی کنید به جای اتفاقات هیجان انگیز و جذاب، اتفاقاتی که واقع بینانه تر هستند را انتخاب کنید. در نظر دریافت احتمالات مختلف و داشتن گزینه های بیشتر به شما یاری خواهد نمود به جای رفتار احساسی، شفاف تر فکر کنید و تصمیم های بهتری بگیرید.
این سؤال را از خودتان بپرسید: آیا وقتی اتفاق بدی می افتد آن را بیش از حد تعمیم می دهم؟ آیا فکر می کنم این اتفاق بد به همه جا سرایت می نماید و به جای اینکه آن را محدود به یک زمان و مکان تعیین بدانم، آن را به همه چیز و همه جا ربط می دهم؟
مثلا فرض کنید در یک مصاحبه شغلی رد شده اید. آیا این اتفاق را به همه چیز تعمیم می دهید و با خودتان می گویید: من هیچ وقت پیروز نمیشم!؟ آیا اگر در آزمون رانندگی رد شوید، با خودتان خواهید گفت: خب من نتونستم قبول بشم. شادمان نیستم، اما بار بعد بیش تر کوشش می کنم و پیروز میشم. یا خودتان را یک احمق می دانید که از پس هیچ کاری برنمی آید و خودتان را سرزنش می کنید؟
افکار منفی باعث می شوند اتفاقات مثبت را حتی وقتی واقعا اتفاق می افتند، نبینیم. دقیقا مثل این است که عینکی مخصوص داشتم باشیم که اجازه دیده شدن اتفاقات مثبت را نمی دهد و فقط اتفاقاتی از آن ها عبور می نمایند که جنبه منفی داشته باشند و فکر های منفی را تقویت نمایند. این عینک باعث می گردد شکست هایتان را عظیم ببینید و پیروزیت های تان را کوچک و این باعث ناامیدی و احساس شکست می گردد.
عادت کنید به جای اینکه شکست هایتان را دائمی و فراگیر بدانید، آن ها را موقتی و مقطعی بدانید. همه ما بیشتر تمایل داریم به نتیجه ای برسیم که انتظارش را داشته ایم. مثلا اگر راجع به کسی احساس بدی دارید، کم کم به نکات مثبتی در خصوص او فکر کنید: خیلی دورو و ریاکاره! خیلی …، اما خب اگه عادلانه بخوام بگم، توی اون پروژه خیلی یاریم کرد. آدم خیلی شوخی هم هست و کنارش خوش میگذره. نکات مثبت همواره وجود دارند، اما این شما هستید که باید آن ها را پیدا کنید.
وقتی شرایط کمی نامعلوم و مبهم باشد، افکار منفی آرامش ما را سلب می نمایند و این اتفاق ممکن است باعث ذهن خوانی گردد. جواب ایمیل من رو نداد؛ حتما از من خوشش نمیاد یا فقط برای اینکه من رو شادمان کنه این رو گفت: وگرنه اصلا اینطوری فکر نمی کرد…
اگر از آن دست افرادی هستید که از هر اتفاق کوچکی، حتی بدون اینکه دلایل کافی داشته باشید، معانیِ مختلفی برداشت می کنید، احتمالا خیلی راحت، تمام چیز هایی که به ذهن تان می رسد را بدون هیچ پرسشی، باور می کنید. یکی از مهمترین گام ها، برای اینکه بر افکار منفی غلبه کنید، همین است، قضاوت در خصوص شرایط و اتفاقات مبهمی را که اطلاعات کافی از آن ها در اختیار ندارید، کنار بگذارید.
وقتی کمی مثبت نگرتر (یا حداقل بی طرف تر) شوید، بیشتر از قبل این حرف ها را با خودتان تکرار خواهید کرد: نمی دونم چرا هنوز پیامک من رو جواب نداده …، اما در این صورت می توانید همه احتمالات ممکن (و نه فقط اتفاقات بد) را در نظر بگیرید:
- شاید تلفن همراهش را فراموش نموده باشد.
- شاید شارژ تلفن همراهش تمام شده باشد.
- شاید اعتبار تماس و پیامک تلفن همراهش به اتمام رسیده باشد.
- شاید سر کلاس درس باشد.
- شاید در هواپیما و در حال پرواز است.
فکر کنم نکته اصلی را متوجه شدید؛ هیچ یک از این اتفاقات کوچک ترین ارتباطی با شما ندارند و درست به اندازه هر شرح دیگری، منطقی هستند.
فرض کنید پیروزیت نسبتا عظیمی کسب نموده اید و خودتان بیشترین نقش را در کسب آن داشته اید. آیا همه چیز را به شانس یا کوشش بقیه نسبت می دهید؟ این کار بیرونی سازی اتفاقات خوب است. گاهی ممکن است وقتی دوست تان به شما محبتی می نماید با گفتن جملاتی مثل: این کار رو فقط برای جلب توجه و کسب محبوبیت انجام داد. ارزش کار او را پایین بیاورید. اگر خودتان (یا هر کس دیگری) کار مثبتی انجام داد، آن را بپذیرید.
برخی افرادِ منفی نگر، عکسِ این کار را نیز انجام می دهند. در واقع آن ها اتفاقات بد و منفی را درونی سازی می نمایند. آن ها خودشان را بابت هر اتفاق بدِ کوچک و عظیمی که کم ترین ارتباطی با آن ها ندارد، سرزنش می نمایند. همواره به این فکر کنید که چیز هایی که راجع به آن ها منفی بافی می کنید، چقدر تحت کنترل شما هستند؟
- اگه منو دوست داشت، هیچ وقت این کارو نمی کرد.
- اگر مادر خوبی بودم، از کوره در نمی رفتم.
- مردم نباید اینجوری رفتار کنن.
- اگر نتونم این کار رو بکنم، یه احمقِ به تمام معنااَم!
- خیلی دیر کرد. حتما قرارمون رو فراموش نموده …
- این جمله ای که گفت نشون میده هیچ اهمیتی واسه من قائل نیست.
- هنوز نتیجه آزمایش های پزشکیم نرسیده. احتمالا اتفاق بدی افتاده.
این طرز فکر (که گاهی بایستگی نامیده می گردد)، به معنی دست و پا کردن قوانین سفت و سختی است که می گویند واقعیت چطور باید باشد و چیزی است که اغلب باعث ناامیدی تان می گردد.
انتقاد از بایستگی به این معنی نیست که هیچ وقت نباید هیچ انتظاری از خودمان یا دیگران داشته باشیم، بلکه به این معنی است که قوانین همواره انعطاف پذیرند و هیچ قانون کلی و انعطاف ناپذیری در دنیا حاکم نیست.
هرموقع احساس ناامیدی و شکست می کنید، حتما انتظار چیز دیگری را داشته اید و این انتظار برآورده نشده است. هر بار دچار این احساس شدید، از خودتان بپرسید: چه انتظاری از خودم داشته ام؟ آیا انتظار من از خودم به قدر کافی انعطاف پذیر بوده است یا تعریفم از پیروزیت را بسیار محدود نموده ام؟
تخیل چیز فوق العاده ای است، اما به شرطی که از آن برای ترساندن خودتان استفاده نکنید. به قول ارنست همینگوی: گاهی اوقات، باید خیال پردازی را متوقف کنیم. وقتی به اتفاقات آینده فکر می کنید و با تجسمِ بدترین حالت های ممکن، ذهن تان را مسموم می کنید، درست مثل این است که سعی کنید با استفاده از تبر به جای قلم مو، نقاشی بکشید! تخیل شما چیزی است که باید از آن به عنوان یک ابزار سازنده بهره ببرید. می توانید با تجسمِ اتفاقات خوب و مثبت و تمرین این کار، احساس بهتری داشته باشید و از زمان تان بهتر بهره ببرید.
اگر هنوز ذهن تان پر از فکر های بد و منفی است، حداقل با تجسم اتفاقات خوب (در کنار اتفاقات بد) از شدت فکر های منفی کم کنید. مثلا اگر قرار است سخنرانی ای داشته باشید و احساس می کنید ممکن است مطالب تان را فراموش کنید، این احساس را نادیده بگیرید و به جای آن بلافاصله تجسم کنید که همه چیز خوب پیش خواهد رفت.
خلاص شدن از دست افکار منفی به زمان و کوشش زیادی احتیاج دارد و تا اندازه ای غیرقابل انجام به نظر می رسد، اما کوشش و تمرین هفت مورد بالا به شما یاری می نماید تا زندگیِ شادتری داشته باشید.
بهتر نیست که از همین حالا آغاز کنیم؟
برگرفته از: uncommonhelp.me
منبع: فرادیدکالارنا: مقایسه و نقد کالاهای دیجیتالی
نماشو: آگهی رایگان، رپورتاژ خبری، طراحی سایت، سئو و بهینه سازی وبسایت