اختلاف طبقاتی، عامل اصلی افسردگی

به گزارش راه ساری، عوامل زیادی در میزان حس رضایتمندی افراد در جامعه و همچنین شیوع افسردگی دخیل هستند. عواملی که در راس آن ها شرایط اجتماعی و وضعیت مالی خانوارها در جامعه است.

اختلاف طبقاتی، عامل اصلی افسردگی

به گزارش گروه رسانه های خبرنگاران، عوامل زیادی در میزان حس رضایتمندی افراد در جامعه و همچنین شیوع افسردگی دخیل هستند. عواملی که در راس آن ها شرایط اجتماعی و وضعیت مالی خانوارها در جامعه است. این عوامل در حالی از سوی کارشناسان و پژوهشگران این حوزه مطرح می شوند که اخیرا بعضی مسوولان متولی علت شیوع افسردگی در ایران را برگزاری مراسم عزاداری برای ائمه معصومین ؟ع؟اعلام نموده اند. آمارهای جهانی اما نشان می دهد میزان افسردگی و خودکشی دقیقا در کشورهایی بیشترین نرخ را دارند که مسلمان نبوده و بالطبع این چنین مراسماتی را هم برگزار نمی نمایند.

جهان امروز با معضلی به نام افسردگی دست و پنجه نرم می نماید؛ بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه به نوعی با افسردگی درگیر هستند و مردم جامعه شان تحت تأثیر این اختلال قرار دارند.

تغییر شیوه زندگی و وارد شدن تکنولوژی به زندگی مردم منجر به بروز نمونه هایی از افسردگی حتی در نوجوانان شده است؛ تا جایی که در جهان امروز، افسردگی بچه ها و نوجوانان بسیار شایع تر از بزرگسالان است. افسردگی، غمگین بودن و حتی اقدام به خودکشی، به فاکتورهای زیادی در هر جامعه مربوط است. تاکنون محققان زیادی به آنالیز بعضی از عوامل مؤثر بر میزان غم و شادی مردم جهان پرداخته اند و حتی فهرست کشورهای غمگین و شاد جهان را از میان 140 کشوری که میزان رضایتمندی مردمان آنان آنالیز شده، فراهم نموده اند.

در ایران البته چند سالی است که انجمن علمی روانپزشکان ایران از افزایش میزان افسردگی گفته و هر از گاهی نیز آمار و ارقامی از سوی وزارت بهداشت در این باره منتشر شده است. البته افسردگی در نوع معمولش چندان بیماری عجیب و غریبی نیست و حتی در علم روانشناسی اصطلاحاً از آن به نام سرماخوردگی روانی یاد می گردد. بنا بر آخرین آماری که در سال 96 از سوی وزارت بهداشت منتشر شد، شیوع افسردگی در زنان 50 درصد بیشتر از مردان است. شیوع این بیماری در 26 سال گذشته در کشور حدود دو برابر شده است و تهران در صدر استان های کشور است و گیلان و یزد بهترین وضعیت را دارند. آمارهای وزارت بهداشت نشان می دهد که شیوع افسردگی در ایران حدود 12.7 درصد است. این میزان در زنان 16.5 و در مردان حدود 10.8 درصد است و درواقع شیوع افسردگی در زنان بیش از مردان است.

عوامل شیوع حس رضایت در جامعه

اما به طور کلی یکی از مهم ترین عواملی که بر میزان رضایتمندی و شادی افراد اثر دارد، میزان دستمزد و اختلاف طبقاتی میان شهروندان یک جامعه است. همچنین سرانه فراوری ناخالص داخلی یکی از شاخص های اندازه گیری رضایتمندی افراد از وضعیت معیشتی آن هاست. برای محاسبه این شاخص، فراوری ناخالص داخلی کشور را که دربرگیرنده مجموع ارزش کالاها و خدماتی است که طی یک سال، در یک کشور فراوری می گردد، بر جمعیت تقسیم می نمایند و عددی که به دست می آید، سرانه فراوری ناخالص داخلی آن محسوب می گردد. مطالعات بسیاری نشان داده اند که میزان شادی شهروندان یک کشور با این شاخص رابطه مستقیمی دارد. میزان درآمد به افراد این امکان را می دهد تا از سطح آموزش و بهداشت و درمان مناسب تری برخوردار شوند و در تهیه کالاهای اساسی زندگی شان به مشکل برنخورند و در وقت آزاد خود به تفریحات مختلفی که به آن علاقه مند هستند، بپردازند. برخورداری از امنیت شغلی و امنیت اجتماعی سبب می گردد تا مردم یک کشور احساس رضایت بیشتری از زندگی شان داشته باشند. این عوامل می تواند بر میزان امید به زندگی افراد نیز اثر بگذارد.

فاکتورهای تاثیرگذار در میزان افسردگی

بدیهی است که فرد در کنار اجتماع تعریف می گردد. فشارها و بحران های اجتماعی سبب کاهش اعتماد اجتماعی می گردد و کاهش اعتماد اجتماعی منجر به کاهش همبستگی اجتماعی و افزایش آسیب های اجتماعی می گردد. این ارتباط متقابل چرخه ای معیوب را شکل می دهد که به مرور به جامعه ای افسرده منجر خواهد شد.

مصطفی آب روشن، جامعه شناس و استاد دانشگاه درباره میزان افسرگی در جامعه می گوید: افسردگی یا به طور کلی بیماری های روانی یکی از مسائل بزرگ جوامع امروزی است.

وقتی ما با افزایش اپیدمیک اختلالات روانی روبرو می شویم در واقع با یک مسأله اجتماعی روبه رو هستیم و نمی توان یک مسأله اجتماعی را با رویکردی روانشناختی حل کرد. مطالعات متعدد ثابت نموده که بین عوامل اجتماعی و بیماری های روانی رابطه معناداری وجود دارد و با توجه به شرایط جامعه ما بیماری روانی پدیده ای است اجتماعی؛ به این علت که در اوضاع و شرایط اجتماعی پدید می آید و ریشه های آن در ساختمان جامعه قرار گرفته است. بیماری روانی را باید بیماری جامعه دانست، نه بیماری افرادی که جامعه از آن ها تشکیل می گردد.

وی ادامه می دهد: نوع پایگاه مالی-اجتماعی افراد جامعه می تواند به عنوان متغیر مستقل، در بروز آشفتگی های روانی تاثیرگذار باشد. به عبارتی ساختار جامعه بر فرصت های زندگی اعضایش تأثیر می گذارد. بدیهی است که شیوع بیماری های روانی در گذشته به کثرت امروز نبوده است و در هیچ عصری، شدت عواملی که بر سیستم عصبی انسان فشار وارد می نماید و موجبات نابسامانی و پریشانی افکار و عواطف وی می شوند، مانند عصر حاضر نبوده است. آب روشن می افزاید: تحقیقات نشان می دهند افرادی که در سطوح پایین تر قشربندی اجتماعی قرار می گیرند، از نابسامانی های روانی بیشتری رنج می برند.

این استاد دانشگاه در بخش دیگری از صحبت هایش با اشاره به اهمیت سلامت می افزاید: سلامتی به عنوان یک نعمت بسیار با ارزش و نسبتاً کمیاب همانند ثروت، تحصیلات و منزلت، به طور نابرابر در جامعه و در بین افراد و گروه های مختلف جامعه توزیع شده است. مطالعات ما را به این نتیجه می رساند که آشفتگی های روانی توسط عوامل مالی- اجتماعی شکل می گیرد ولی در این میان، کمتر نوشته ای به تبیین نظری این اختلال اقدام نموده و بیشتر، معیارهای فردی در اختلالات روانی مورد آنالیز قرار گرفته است و اگر هم درباره علت شناسی و عوامل به وجود آورنده این اختلال سخنی به میان آمده یا بسیار مختصر بوده یا در خصوص عوامل مالی و اجتماعی کمتر اشاره شده است.

این پژوهشگر آسیب های اجتماعی ادامه می دهد: ساختار جامعه بر فرصت های زندگی اعضایش تأثیر می گذارد و آسیب پذیری افراد در برابر اثرات ضایعه، تحت تأثیر پایگاه مالی-اجتماعی قرار می گیرد. آب روشن می گوید: با توجه به پژوهش های مستمری که بنده در بیمارستان های روانی شهر تهران انجام داده ام، به این نتیجه رسیده ام که رابطه معناداری بین پایگاه مالی-اجتماعی و بیماری روانی وجود دارد. طبق یافته های تحقیق 79 درصد بیماران روانی، متعلق به پایگاه مالی-اجتماعی پایین، 18درصد متعلق به پایگاه مالی-اجتماعی متوسط و فقط 3 درصد از بیماران متعلق به پایگاه مالی-اجتماعی بالای جامعه هستند. وی می افزاید: عدم تحقق خواسته هایی که در ذهن فردضروری، تلقی و دائماً و به مرور زمان سرکوب می گردد؛ در قالب بیماری های روانی متبلور می گردد.

آب روشن ادامه می دهد: الگوی حاکم بر درمان بیماری مبنی بر این عقیده است که بیماری روانی یک بیماری جسمانی است که در مغز تجلی می یابد. در این خصوص به عوامل ارثی و سرشتی بهای بیشتری داده می گردد. در صورتی که با توجه به پژوهش بنده، نقش عوامل مالی و اجتماعی در بروز بیماری های روانی از نقش عوامل ارثی روانی نیرومندتر است، لذا تا زمانی که علت اختلال روانی به گونه ای تقلیل گرایانه به عوامل ارثی و ژنتیکی ربط داده می گردد از درمان واقعی خبری نیست. به طور مثال زن مطلقه و سرپرست خانه ای که دارای شغل فرودستی است و به خاطر احساس فقر نسبی و شکاف طبقاتی عمیق، دچار افسردگی می گردد، مطمئناً با قرص های شیمیایی مشکلش حل نمی گردد. مسلما چنین احساسی برای کسی که به علت ناهماهنگی خود با جامعه بیمار شده است، زیان بخش است و به تضعیف روحیه فرد منجر شده و باعث ایجاد اضطراب در او می گردد و تا زمانی که پارادایم غالب در خصوص درمان بیماری های روانی انتزاع فرد از بستر اجتماعی اش است، نه تنها افراد از نحوه تاثیرگذاری ساختارهای نقش و پایگاه اجتماعی بر خود مطلع نخواهند شد، بلکه از درمان قطعی خبری نخواهد بود چراکه نشانه های آشفتگی روانی نظیر احساس افسردگی، اضطراب، رفتارهای ناسازگار و ناهماهنگ، بیشتر پیامدهای یک محیط اجتماعی تنش آفرین اند، نه اینکه دال بر نقص بیولوژیکی باشند؛ بنابراین نتیجه می گیریم حفظ بهداشت روانی در جامعه مستلزم عدالت اجتماعی، فراهم کردن بسترهایی برای شکوفایی افراد، برطرف تبعیضات و تعصبات غیرمنطقی و غیرعقلانی، ایجاد امنیت مالی- اجتماعی است که فرد بتواند در آن آینده خود را برنامه ریزی کند.

راهکارهای روانشناختی چه می گویند؟

استاد دانشگاه تهران در ادامه گفت و گوی خود با صبح نو می افزاید: راهکارهای روانشناختی برای معضلاتی که ریشه اجتماعی دارند، بی تاثیر نیست اما این تاثیرگذاری آن قدر اندک است که تکیه کردن صرف بر این رویکرد، غیرمنطقی به نظر می رسد. به طور مثال رودخانه ای را در نظر بگیرید که آبش آلوده است و ما می خواهیم مشکل آلودگی اش را برطرف کنیم؛ در اینجا نسخه روانشناسی می گوید که قطره قطره از آب رودخانه را جدا کنیم و آن را پاکسازی نموده و مجدداً به داخل رودخانه آلوده رها کنیم، درحالی که نسخه جامعه شناسی خشکاندن منشأ آلودگی آب رودخانه است. متاسفانه نظام اجتماعی در رابطه با ناهنجاری های اجتماعی خواسته یا ناخواسته بر روانشناسی درمانی و روش های سازگارانه افراد با واقعیت موجود تاکید دارد، در حالی که نسخه های فردی و روانی مسائل اجتماعی بیماران را حل ننموده و آن را از مرز بحران خارج نمی نماید.

مصطفی آب روشن با اشاره به ساختارهایی که موجب افزایش فشار به جامعه می شوند، می گوید: ساختارها و نهادهای کژکارکرد باعث می شوند که فشارهای غیرقابل تحملی بر افراد جامعه وارد گردد و کسانی که آسیب پذیری بالایی دارند، فشارهای بیشتری را احساس می نمایند و زمانی که این استرس های بیرونی از آستانه تحمل فردی، خارج یا در قالب غیرمتعارف بر افراد جامعه تحمیل می گردد، مشاهده می کنیم که در شکل انواع بیماری های روان تنی، افسردگی، خودکشی یا در قالب خشونت و انحرافات اجتماعی بروز می نماید.

خودکشی در جامعه ایران

آب روشن در بخش دیگری از سخنان خود به معضل خودکشی اشاره نموده و می گوید: افکار خودکشی و نمایش خودکشی در حوزه عمومی که به شدت در جامعه ما رواج پیدا نموده است به عنوان کدهایی است که باید نظام اجتماعی را به تفکر وا دارد. خودکشی از منظر جامعه شناختی، عموماً با این هدف تعیین رخ می دهد که فرد رابطه خود و جامعه را گسسته و ناچیز فرض می نماید و همبستگی های اجتماعی از قدرت چندانی برخوردار نیست که او را علیه تصمیم خودویرانگرانه منصرف کند. به عبارتی هر چه وابستگی های فرد با خانواده و گروه های اجتماعی سست و ناچیز باشد، ایمنی فرد نسبت به خودکشی کمتر خواهد شد. در واقع خودکشی انعکاس تنهایی، انزوا یا طردشدگی اجتماعی در افرادی است که در جمع زندگی می نمایند اما احساس می نمایند از حمایت های گروه ها و نهادهای اجتماعی بی بهره اند و تا زمانی که ما به اصلاح ساختارهای بیمار که ناشی از بحران مدیریت در جامعه هست، دست نزنیم و دائماً با نسخه روانشناسی، افرد را به سازگاری با وضعیت بیمار گونه موجود تشویق کنیم، نه تنها معضلات اجتماعی ما روز به روز بیشتر خواهد شد، بلکه انتظام اجتماعی، رو به فروپاشی خواهد رفت.

با این وجود، بنا بر آخرین آمار منتشرشده از سوی نهادهای متولی، شیوع خودکشی در ایران بسیار ناچیز است و نسبت به دیگر کشورهای جهان آماری بسیار پایین دارد. اگرچه این روزها بعضی از مسوولان شیوع افسردگی و میزان خودکشی در کشور را نه در نحوه مدیریت خود، بلکه به خاطر ایام عزاداری های مذهبی می دانند؛ اما آمارهای جهانی نشان می دهد میزان خودکشی در کشورهایی نظیر لیتوانی، روسیه، کره جنوبی، بلاروس، بلژیک و مجارستان بیشترین نرخ را دارد.

بدیهی است که در ایران باید سیاست های اجتماعی و مالی در سطح کلان تغییر کند تا بی عدالتی و فاصله طبقاتی کاهش یابد، چرا که سلامت روانی، اجتماعی، مالی و... با هم پیوستگی دارند.

منبع:صبح نو

huseynvahedi.ir: واحدی: وبسایت خبری، تفریحی و سرگرمی

منبع: خبرگزاری تسنیم
انتشار: 6 بهمن 1401 بروزرسانی: 6 بهمن 1401 گردآورنده: rahesari.ir شناسه مطلب: 3988

به "اختلاف طبقاتی، عامل اصلی افسردگی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "اختلاف طبقاتی، عامل اصلی افسردگی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید