دومین رمان بابک تبرایی چاپ شد، گورخواب به بازار نشر آمد - راه ساری

از تبرایی پیش از این کتاب، رمان سینمایی کالت توسط نشر ققنوس و پیش از آن، آثاری در حوزه ادبیات داستانی و همچنین کتاب هایی در حوزه نظری هنر سینما منتشر شده است. رمان گورخواب هم مانند کالت رمانی سینمایی است و درباره گونه های مختلف گورخوابی در جامعه امروز ایران نوشته شده است.

در این رمان، دانشجویی حضور دارد که استادش را بیچاره نموده است. داریوش مهرجویی کارگردان سینما که اعصابش را دورزمانه و شرایط جامعه به هم ریخته، زن و شوهری در جروبحث و تدارک سارقی از موزه هنرهای معاصر تهران، دانشجویان مهاجرت نموده به آمریکا، چند جوان کتاب سارق افسرده و سرخورده، نویسنده ای که با ممیزی وزارت ارشاد درگیر است و … از جمله دیگرشخصیت های این داستان هستند.

در رمان گورخواب چگونگی تبدیل یک انسان بیچاره و بدبخت به یک خون آشام روایت می گردد. یک پای داستان در واقعیت است و پای دیگرش در محدوده خیال. داستان این رمان یک روز پس از نوشتن نامه سرگشاده اصغر فرهادی به حسن روحانی رئیس جمهور درباره گورخواب های نصیرآباد شروع می گردد و انتها بندی اش هم رخ دادن یک انفجار آشنا در وسط شهر تهران است. در این میان، 5 داستان و 5 میان داستان روایت می گردد.

رمان گورخواب 6 فصل اصلی دارد که به ترتیب عبارت اند از: گورخواب: بخش اول با 2 زیربخش داستان اول: کندنِ پوستِ سر و میان داستان اول: مبانی ادبیات نمایشی، گورخواب: بخش دوم با 2 زیربخش داستان دوم: دودِ مغز و میان داستان دوم: فرار از خودمان، گورخواب: بخش سوم با 2 زیربخش داستان سوم: شبگردی و میان داستان سوم: جوانی، گورخواب: بخش چهارم با 2 زیربخش داستان چهارم: انتخاب و میان داستان چهارم: نادَرکجا، گورخواب: بخش پنجم با 2 زیربخش داستان پنجم: سناریوی همکاری و میان داستان پنجم: امید در غربِ دور و گورخواب: بخش ششم.

در قسمتی از این رمان می خوانیم:

ما ماندیم و تینا رفت تا بلکه بتواند با معاشرت با فلاسفه ای حالا همگی مُردهْ دنیا زندگان را برای خودش تحمل پذیر کند. رفت تا دیوانه نگردد.

دو سال گذشت. من و روجا طی ماجراهایی ساکن همان شهری شدیم که تینا پیش از ما به آن آمده بود. او تنها دوستمان بود، هرچند که دیگر در قالب آن دخترکِ آرمان گرای فکوری که ما می شناختیم جا نمی گرفت. تنهایی و فشار مالی و دوری از خانه و خانواده ناگهان تغییرش داده بود. منزوی شده بود و همیشه نگران. حالا دیگر بزرگ ترین هدفش کشف حیقیت وجودیِ آدمی به مثابه موجودیتی مستقل یا وابسته به کلیتی ناهمگن از همجنسانش نبود. می خواست فقط انتها نامه اش را بدهد و جایی کاری پیدا کند و بتواند خانواده اش را بیاورد پیش خودش. حالا تمام مدت از رویاهای مادی اش می گفت: کاری با درآمد بالا و ثابت، خانه ای بزرگ و پردارودرخت، غذاهای خوشمزه، نوشیدنی های رنگارنگ، و همین. در این گفتگوهای جدید، هم من و هم روجا معتقد بودیم او چیزی را از دست داده. در این سیرِ نزولی و متسجم آرزوهای حقیرشده، زندگی تینا قمری شده بود حولِ سیاره استاد راهنمایش؛ پیرمردی که، با حقوق سالانه دویست هزار دلار، مفاهیم انتزاعی فلسفه را به زندگی مرفه کاپیتالیستی پیوند زده بود. استاد از او خواسته بود ظرف یک ماه آینده نسخه نخست انتها نامه اش را ارائه دهد، و تینا، مثل مجنونی شیدا، خودش را با نوشتن خفه نموده بود. دخترکِ ما در بیست و هفت سالگی پیر شده بود و از ما حتی نصیحتی هم برنمی آمد.

همه این ها را گفتم تا برسم به این جا.

زمستانی بود استثنا سرد. من و روجا مثل باقی عصرهای آخر هفته در خانه مانده بودیم. تینا هم یک ماهی می شد که عملاً در لاکِ رسوخ ناپذیرش فرو رفته بود. تنها در اتاقی کوچک در زیرزمین خانه ای ویلایی در انتهای خیابانی به نام غربِ دور زندگی می نماید. خودش را حبس نموده بود تا ماراتنِ انتها نامه نویسی را به خط آخر برساند. اما آن شب قرار بود برای شام به خانه ما بیاید. ساعت شش عصر منتظرش بودیم.

این کتاب با 144 صفحه، شمارگان 660 نسخه و قیمت 15 هزار تومان منتشر شده است.

مجله سرگرمی: مجله سرگرمی، تفریحی و گردشگری