پیچیده ترین دیالوگ های سینما؛ از برگمان تا کوبریک
به گزارش راه ساری، تقریبا حدود یک قرن پیش تماشاگران در سالن های سینما جمع می شدند تا صورت ماریا فالکونتی در فیلم مصایب ژاندارک کارل تئودور درایر را نگاه نمایند و همه آن لایه های احساسات را که پشت حرکات چهره پنهان بود کنار بزنند و کشف نمایند. چند دهه بعد تماشاگران به رویاهای مه گرفته تارکوفسکی زل زدند و سعی می کردند اشیایی را که روی پرده می بینند رمزگشایی نمایند یا در هزارتوهای روان انسان ها در سینمای ژان لوک گدار راهنمایی شوند. این روزها بعد از این همه سال که خلاقیت در سینما به اوج رسیده و با پیشرفت سریع تکنولوژی، یک نکته معین شده است؛ سینما هنر ثبت چیزهای نگفتنی است. هنر بیان عمیق ترین و گریزان ترین اجزای تفکر انسان، که روی پرده با رنگ، سایه، نور و پرسپکتیو ترسیم می شوند. با این حال علی رغم این که سینما فرم های متفاوتی برای خلاقیت و بیان هنری دارد، زبان خودش را ثبت نموده و به هر حال دیالوگ فیلم لحظات باشکوهی در بیان شفاهی احساسات رقم می زند. اینجاست که فیلم هایی با دیالوگ های پیچیده وارد قصه می شوند.
معمولا دیالوگ فیلم بخش غالب و مسلط در آن است. در این مطلب نگاهی داریم به فیلم هایی با دیالوگ های پیچیده؛ دیالوگ هایی که هوشمندانه و جامع هستند و خیلی خوب برای فیلم ها نوشته شده اند.
دکتر استرنج لاو
عنوان اصلی: Dr. Strangelove
کارگردان: استنلی کوبریک
محصول 1964
فیلمی که غالبا به عنوان یک رویای عجیب و غریب یا یک پارودی سیاسی درک و دریافت می گردد. فیلم دکتر استرنج لاو: یا چگونه یاد گرفتم دست از نگرانی بردارم و به بمب عشق بورزم؟ محصول 1964 قطعا یکی از ماهرانه ترین کمدی های سیاه کل تاریخ سینماست. در نگاه اول نمایش کاراکترهای رئالیستی و موقعیت ها زیر یک نور کاملا سورئالیستی ممکن است تماشاگر را سرگردان کند که پاسخ طبیعی اش به این فیلم باید خنده باشد یا ترس. این دقیقا نقطه قوت فیلم است. فیلم نمایشی را اجرا می نماید که تجربه اش راحت تر از درکش است.
این شبیه هیچ کدام از فیلم های دیگر مربوط به جنگ سرد نیست. حال و هوای ابزورد فیلم روی مشاهده افسران ارتشی که کاریکاتوری تصویر شده اند، متمرکز است. کاراکترهایی که توسط گروه بازیگران بی نقص از جمله پیتر سلرز و جورج سی.اسکات جان گرفته اند. در تمام زمان فیلم این کاراکترها دیالوگ های کوتاهی می گویند که باعث می گردد نقاط تاریک و مبهم روان انسان معین گردد.
دیالوگ های فیلم از همان لحظه اول تا آخر درخشان هستند. همزمان کنایه آمیز، روانشناختی و تمثیلی اند. هر کدام از مکالمه های فیلم یک جنبه از آشوب های همیشگی دنیا سیاست را نشان می دهد. این فیلم یک هجویه تند و تیز است که در آن می توانید دیالوگ شاهکاری از قول رئیس جمهور بشنوید که می گوید: آقایون شما نمی تونین اینجا دعوا کنید… اینجا اتاق جنگه!
قهوه و سیگار
عنوان اصلی: Coffee and Cigarettes
کارگردان: جیم جارموش
محصول 2003
مرد قهوه و سیگار عجب ترکیب درجه یکی است. شما تقریبا می توانید بوی دود این فیلم را از خلال دستپاچگی های کاراکترهایش استشمام کنید. دوربین روی آن میز شطرنجی در حرکت است. یکی از آن فیلم هایی است که تماشاگران با کنجکاوی دیدنش را آغاز می نمایند. و بعد در حال تماشای دیالوگ های ماهرانه و ظریف اما دردآور به یک نتیجه قطعی می رسند: جیم جارموش مثل همواره فرم و سبک خودش را دارد اما علاوه بر آن حرفی هم برای گفتن دارد.
هنرمندان، عشاق مشتاق و خویشاوندانی که به هم رسیده اند، در انتهای روز همه آن ها آدم های معمولی هستند که می توانند برای ارتباط با یکدیگر کوشش نمایند در حالی که یک فنجان قهوه و سیگار هم همراهی شان می نماید.
اگر یک نفر به خودش زحمت بدهد و آدم هایی که در کافه ها نشسته اند را تماشا کند به آسانی می تواند به وسیله چهره هایشان و کلمات جسته و گریخته احساسات شان را درک کند.
قهوه و سیگار می گوید در دنیای که پر از قانون های از پیش معین شده است این که خودت باشی کار ساده ای نیست. با این وجود در میان کلماتی که درهم و برهم گفته می شوند تا فضای خالی میان گسستگی های اجتماعی را پر کند همه می توانند یک نقطه مشترک بیابند که در آن خود واقعی شان را به نمایش بگذارند. در سینمای جارموش عادی بودن و متناقض بودن دو روی یک سکه هستند.
عنکبوت
عنوان اصلی: Spider
کارگردان: دیوید کراننبرگ
محصول 2002
درست مثل خیلی از فیلم های دیگر دیوید کراننبرگ دیدن عنکبوت هم کار ساده ای نیست. تماشاگر باید واقعا کوشش کند تا بتواند با قهرمان فیلم که ذهن بیماری دارد ارتباط برقرار کند یا حداقل بتواند بعضی از جوانب شرایط روانی او را درک کند. در نهایت غرابت طرح فیلمنامه ما را به سوی مشاهده روانی و دیالوگ های درخشان زاویه دار و کنایه آمیز هوشمندانه ای راهنمایی می نماید که با ظرافت از رازهای یک قلب آسیب دیده پرده برمی دارد.
رالف فاینس به این نقش جوری جان بخشیده که پیروز می گردد در تمام لحظات ناامیدی و سرمای وجود او را متبادر کند. کاراکتر اصلی فیلم در شرایطی به تماشاگر معرفی می گردد که از بیمارستان روانی مرخص شده و در جهت خانه اش است. سکانسی که اندیشه هایش در ذهنش با تور عنکبوت به هم بافته می شوند نشان می دهد که مرکز همه تفکراتش یک شمایل است: مادرش.
هر زنی که دیدار می نماید نسخه ای از مادر مرحومش است که مرگ خشونت بارش زخم کودکی او قهرمان فیلم بوده است. کلمات مادر خطاب به پسرش که از تور عنکبوت پیچیده ذهن خودش برایش می گوید تا ابد در ذهن تان حک خواهد شد.
پرسونا
عنوان اصلی: Persona
کارگردان: اینگمار برگمان
محصول 1966
چه کسی می تواند فیلم های برگمان را به عنوان واقعیت درک کند؟ چه کسی می تواند ذهنش را درگیر سفر رویاوار اندیشه های کاراکترهای او نکند؟ برگمان که یکی از بزرگترین کارگردانان تاریخ سینماست، کلمات شرح ناپذیر را در قاب پنهان می نماید و دورنمایی از محتوا به وسیله دیالوگ های پیچیده ترسیم می نماید. این دقیقا همان تجربه ای است که در فیلم پرسونا محصول 1966 هم انجام داده است. جایی که سکوت با هزار کلمه پاسخ داده می گردد.
الیزابت ولگر قلب داستان است و قهرمانی که آگاهانه و خودخواسته دست به سکوت زده. او بازیگر است. به لحاظ فیزیکی هنرمند سالمی است که روح زخم خورده اش تصمیم گرفته که دیگر حرف نزند. آلما نقش پرستار او را دارد. زنی که خودش را وقف کارش و مراقبت از الیزابت نموده و می خواهد روح او را شفا بدهد و خلاهایش را پر کند.
فیلم پرسونا را می توان از زاویه دیدهای مختلف آنالیز کرد. اتفاقی که در خصوص آثار هنری زیاد می افتد. لایه های فیلم سخت و سیاه و متعدد هستند. ترکیب روان الیزابت و آلما به علاوه رابطه پویا و پیچیده شان تفسیرهای گوناگونی دارد و به صورت گسترده می تواند مورد مطالعه قرار بگیرد. آیا آن ها واقعا دو نفر هستند؟ یا هر کدام از آن ها بازتاب دیگری است؟ این واقعیت که آلما در اسپانیایی به معنای روح است شاید یک راهنما برای درک این شاهکار پیچیده باشد. به هر حال در همه کلمات آلما و آن چند کلمه الیزابت می توانید همه عناصر فیلم را پیدا کنید.
زنان عاشق
عنوان اصلی: Women in Love
کارگردان: کرت راسل
محصول 1969
اسم این فیلم ممکن است به نظرتان کاملا واضح و معین بیاید اما راستش را بخواهید این فیلم در اصل درباره زنان عاشق نیست. فیلمی است که با چیزهایی بیشتر از این ها سر و کار دارد. عشق، دوستی، رابطه و اگزیستانسیالیسم فقط تعدادی از رشته هایی هستند که در این فیلم در هم تنیده می شوند و این قالی رنگی هوشمندانه و احساساتی را شکل می دهد.
کن راسل فیلمسازی است که هم بینش دارد و هم جسور و متهور است. شاهکار سال 1969 او یعنی فیلم زنان عاشق بر اساس همین ترکیب نایاب فیلمساز شکل گرفته است. سخت است باور کنیم که این فیلم در دهه شصت ساخته شده است چون نگاهی روشنفکرانه به روابط انسانی، عدم امنیت و رضایت از خود در دوران جوانی دارد که در سینمای بورژوای راسل تصویر شده اند.
نگاهی فلسفی به زندگی که از دل کاراکترهایی که خیلی خوب نوشته شده اند روایت می گردد. دیالوگ نویسی این فیلم یکی از نقاط قوت آن است که سوالات عمیق اگزیستانسیالیستی مطرح می نماید. دیالوگ هایی مناسب، روشنفکرانه و صادقانه که برای مدت طولانی ذهنتان را درگیر می نماید.
شام من با آندره
عنوان اصلی: My Dinner with Andre
کارگردان: لویی مال
محصول 1981
فیلم شام من با آندره ساخته لویی مال احتمالا شامل نمادین ترین دیالوگ های سینماست. چه چیزی باعث می گردد که شام میان دو دوست که با هم تفاوت های زیادی دارند جالب به نظر برسد؟ خود این تفاوت که شبیه نمک و فلفل زندگی است برای جالب بودن کافی است. از زمانی که این دو نفر سر میز می نشینند تماشاگر در مکالمه ای شرکت می نماید که یکی از جالب ترین دیالوگ هایی است که تا به حال شنیده.
زمان یک تجربه و در حال تغییر است. زمان، زندگی است و زندگی، زمان است. در نتیجه دیدار با کسی بعد از مدت طولانی می تواند باعث معرفی ما به یک آدم کاملا جدید گردد. اتفاقی که پر از تجربه است و داستان هایی که می گردد با این آدم جدید تقسیم کرد. والاس شاون در طول قرار دیدار شامش با آندره گرگوری در چنین موقعیتی است. او که یک عملگرای سنتی است به زحمت قبول می نماید که با آندره شام بخورد. در حقیقت روایت های دوستش از ماجراجویی هایش چندان به مذاقش خوش نمی آید اما هر چه جلوتر می رود به نظر می رسد که نمایش جنبه های سورئال زندگی قدرت های ذهنی او را تثبیت می نماید.
این فیلم مثل قدم زدن روی کره زمین است در حالی که دو نفر فقط سر یک میز نشسته اند. مال در این فیلم تاثیر قدرتمندانه دیالوگ های خوب طراحی شده را نشان می دهد.
دختر چینی
عنوان اصلی: La Chinoise
کارگردان: ژان لوک گدار
محصول 1967
تماشای سینمای ژان لوک گدار مثل این است که صدها قطعه یک شیشه شکسته را کنار هم بگذارید. چه کسی می تواند مطمئن باشد که همه قطعات را درست چیده است؟ کار دشواری است اما این گذار شخصی تقریبا به صورت اجتناب ناپذیری همواره باعث می گردد بخشی از خودتان را پیدا کنید و با اندیشه هایی دست و پنجه نرم کنید که کوشش دارید مخفی نگهشان دارید.
ساختار روایی فیلم دختر چینی از استانداردهای مرسوم فاصله دارد. طرح فیلمنامه مکالمه میان دانشجویان فعال سیاسی دانشگاه است و احساسات آن ها و گاهی تندروی های سیاسی شان را روایت می نماید. احساساتی که تحت تاثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی است.
این فیلم مانیفست سیاسی تند و تیز شخصی گدار است. لازم نیست حتما با نظرات او موافق باشید تا این سیلاب اندیشه ها به وسیله کلمات به نظرتان جالب بیاید. همه این مکالمات اتمسفر سیاسی یک دوره را تصویر می نماید. فیلمی که همان قدر که به سیاست مرتبط است به فرهنگ هم مربوط است. فیلم دختر چینی قطعه ای اریجینال از هنر است که استحقاق این را دارد هر عشق فیلمی دقیق آن را دوباره و دوباره نگاه کند.
5 وسترن شاخص یک دهه اخیر که باید ببینید
منبع: tasteofcinema
منبع: دیجیکالا مگبانیما: قدرت گرفته از سیستم مدیریت محتوای بانیما
بانوی ایران: مجله خبری و ورزشی بانوان، مجله خانواده