عباس عبدی: من سینا کمالخانی هستم!
به گزارش راه ساری، عباس عبدی در روزنامه شهروند نوشت: من سینا کمالخانی، اهل تفرش هستم. شهری که در کنار فراهان در منطقه ای خوش آب و هوا و با مردمی اهل دانش قرار گرفته است. میزان باسوادی در تفرش بالای 98 درصد است. این شهرستان با وجود فقط 25 هزار نفر جمعیت، سه مرکز دانشگاهی دارد که شامل دانشگاه آزاد و پیام نور و از همه مهم تر دانشگاه تفرش است که زیر نظر یکی از بهترین دانشگاه های کشور یعنی دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران قرار گرفته است.
من متولد بیست ودوم خرداد 1366، متاهل و صاحب یک فرزند هستم. فلسفه غرب را در دانشگاه تهران خواندم و در رشته جامعه شناسی کارشناسی ارشد گرفتم. متأسفانه نمی توانم توضیح بدهم که چه سالی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدم. همچنین نمی گویم کارشناسی ارشدم را از کجا و در چه تاریخی گرفته ام و سرانجام نامه من چه بوده است. ولی افشا شده که از موسسه آموزشی تفتان در زاهدان گرفته ام؛ موسسه ای که اصولا چنین رشته ای را ندارد. البته نمی دانم چرا باید از تفرش بروم زاهدان در یک موسسه آموزشی مدرک کارشناسی ارشد بگیرم در حالی که اساساً چنین رشته ای را نداشت.
ببخشید اشتباه کردم مثل جعل اسکناس 700 تومانی بود که هر کسی متوجه می شد، ولی اشتباه جاعل کمتر از اشتباه کسانی است که متوجه جعلی بودن این اسکناس نمی شوند. کسانی از دانشگاه آکسفورد مدرک جعل می کردند. من برای رعایت احتیاط، موسسه آموزشی تفتان در دورافتاده ترین نقطه کشور یعنی زاهدان را انتخاب کردم. حداقل از این نظر نگاهم به داخل بود. ولی چرا این کار را کردم؟ برای اینکه شرط لازم نماینده شدن، داشتن مدرک کارشناسی ارشد بود.
خوب سطح من خیلی بالاتر بود. زیرا در دوران تحصیل از فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی غافل نشده بودم. همچون سردبیری چندین نشریه دانشجویی و دبیری چند همایش از جمله یوسف زمان در چاه با موضوع بررسی ابعاد ربایش امام موسی صدر و همچنین همایشی با عنوان آوینی، متفکر دوران گذار با موضوع بررسی ابعاد فکری و شخصیتی شهید آوینی . این کار ها را در بیست سالگی تا بیست ودو سالگی انجام داده ام. الان سی وسه سالم است و حداقل 10 برابر آن زمان تجربه دارم و می فهمم پس لایق حضور در مجلسی هستم که بیشترشان اندکی از سابقه مرا ندارند.
در حوزه سیاسی دبیر اجرایی چندین نشست سیاسی با عنوان و اینک مذاکره ... بودم که طی دهه 80 یعنی وقتی که پانزده تا بیست ودوسالم بود به بررسی جنبه ها و ابعاد مذاکره مستقیم دولت جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا می پرداخت. در حوزه فعالیت تشکیلاتی طی سال های 86 تا 88 قائم مقام و دبیر جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران بودم که بزرگ ترین تشکل دانشجویی اصولگرایان در ایران است و همچنین عضویت در هیأت عالی نظارت اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان سراسر کشور را برعهده داشته ام .
ملاحظه می کنید که با ورود به دانشگاه بدون هیچ تخصصی توانستم درباره ابعاد مذاکرات میان ایران و ایالات متحده نظر بدهم و بررسی کنم. طبیعی است اگر وارد مجلس شوم بر حسب همان این مذاکرات را سروسامان می دادم.
پس از فراغت از تحصیل، علایق شخصی ام را در حوزه سیاست با سیاست مداران و مجربان این حوزه دنبال و نشست های تخصصی و نیمه تخصصی متعددی را برگزار کردم. شما از همین جملات من می توانستید بفهمید که چندمرده حلاج هستم. اگر متوجه نشدید مشکل خودتان است. چرا مرا به علت استفاده از مدرک جعلی تخطئه و محکوم می کنید؟ در اواخر دهه 80 یعنی زمانی که حدود بیست ودوسالم بود به سمت مدیرعاملی موسسه پژوهشی صدرای فرهیختگان پارس منصوب شدم و در حوزه مطالعات اجتماعی و امور پیمایشی فعال بودم .
البته اگر در اینترنت جست وجو می کردند متوجه می شدند چنین چیزی وجود ندارد. به علاوه هر آدم عاقلی که سایت مرا ببیند متوجه می شود که اگر من تحقیقات اجتماعی و پیمایشی داشتم حتما آن ها را معرفی می کردم. پس تقصیر از خودتان است که به این راحتی فریب می خورید.
از اوایل دهه 90 با تأسیس موسسه علم گستران علامه به همراه تیمی مجرب، متعهد و ایده پرداز، فعالیت خود را در حوزه های پژوهشی و علمی ادامه دادم. این یکی را اگر جست وجو کنید واقعی بودنش را متوجه می شوید. ولی آخر سال 88 این کار را آغاز کردم و در فروردین 89 این شرکت را با دو تا از دوستان همسن و سال خودم ثبت کردیم.
یعنی در بیست ودوسالگی وقتی که جوانان این کشور هنوز در حال درس خواندن یا در پی کار بودند ما توانستیم شرکتی ثبت کنیم. ولی هنگامی که آن را جست وجو می کنید این پیام هم می آید: به موجب تبصره 4 ماده 186 قانون مالیات های مستقیم و ابلاغ الکترونیکی سازمان امور مالیاتی کشور غیرفعال شد. خوب انتظار دیگری داشتید؟
در همین حین با موسسه طلیعه تصویر پارسیان که در زمینه مستندسازی تصویری شرایط شیعیان در اقصی نقاط جهان فعالیت می کرد، همکاری محتوایی داشتم و پژوهش های مرتبط با شیعیان کشور های کنیا، سودان، کومور، الجزایر، تانزانیا و ساحل عاج را انجام دادم. اگر پیگیر این نوع مستندسازی ها و بودجه های آن ها باشید متوجه می شوید که چگونه یک جوان بیست تا بیست ودوساله هم می تواند فلسفه غرب بخواند و هم یک شرکت داشته باشد و هم در مستندی درباره ساحل عاج همکاری محتوایی داشته باشد و همزمان برای مذاکرات ایران و آمریکا همایش برگزار کند بعد هم به سراغ شهید آوینی برود و اندیشه های او را در همایشی به داوری بگذارد. در هر حال مستند های مذکور از شبکه جهانی سحر به زبان عربی و فرانسوی بار ها پخش شده است .
در همان سال ها کتاب تجربه خیابان های خالی با موضوع بررسی تأثیرات اجتماعی حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم (سال 88) بر مناسبات اجتماعی را تألیف کردم . توجه کنید در همان سال یعنی 89 که بیست وسه ساله بودم این کتاب را نوشتم. البته کتاب که چه عرض کنم می توانید جست وجو کنید و هیچ اثری از آن نبینید حتی اگر در سایت خانه هم بروید چیزی پیدا نخواهید کرد. ولی برای ما نوشتن این چیز ها خیلی سخت نیست.
اکنون مرا از ورود به مجلس منع کرده اند در حالی که من فقط یک نمونه از این فرآیندی هستم که به اینجا ختم شده است. ارتقا در ساختاری که سواد و دانش در برابر مدرک رنگ ببازد بسیاری را مجبور به چنین کار هایی می کند. در واقع برای عبور از سد یک مانع غیرضرور دست به این اقدام زدم.
منبع: فراروآسیا رو: سفر به آسیا، جنوب شرقی آسیا، آسای مرکزی و خاورمیانه